بازگشت عاشقانه به قلم مرضیه نعمتی
پارت بیست و یکم :
ساعت دوازده شب بود که دختر و پسر برای صحبت به اتاق الهه رفتند. پرهام که تا به حال اتاق الهه را ندیده بود با دیدن آن حسابی جا خورد. کف اتاق با موکت قهوهای کمرنگی پوشیده شده و یک تخت خواب چوبی کنار دیوار کرم رنگ، خودنمایی می-کرد. روی دیوار هم با یک قاب آیت الکرسی و یک تابلوی نقاشی که تصویر دختری تنها را نشان می داد، تزیین شده بود و در کل بسیار خلوت و ساده بود. پرهام با خود فکرکرد: "اصلاً قابل
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۲۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مرضیه نعمتی | نویسنده رمان
❤
۴ ماه پیشزهرا
00عالی
۶ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
❤🌹
۶ ماه پیشTamanna
00خوشم اومد خیلی عاقله الهه یعنی هنوزم چنین شخصیتی هست اینقدر همه چیز تموم؟
۶ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
بله هستند و متاسفانه تو جامعه الان قدر و منزلتشون اونطور که باید دونسته نمیشه چون معیارها خیلی سطحی شده
۶ ماه پیشالهام
00تا اینجا عالی بود
۶ ماه پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
🙏❤
۶ ماه پیشفریبا
00خوبه
۷ ماه پیشطنین
10ممنون بابت پارت طولانیتون🙏💖
۱ سال پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
💖🌺
۱ سال پیشاسرا
00عالیه بانو
۱ سال پیشمرضیه نعمتی | نویسنده رمان
ممنون عزیزم
۱ سال پیش
مریم
00عالی